یکی از فانتزیام اینه که : قبل مرگم وصیت کنم هرکی تو مراسم ختمم گفت : ” خدابیامرزتش ، راحت شد ” با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من ! والا ، اصاب مساب ندارما !
یکی از فانتزی هام اینه که : چندتا زن با هم بگیرم ، بعد خعلی با هم مهربون و همدل باشن هی صداشون کنم عَیالات متحده ! از همین الان هم میتونید منو مرده فرض کنید
یکی از فانتزیام اینه که : شکست عشقی بخورم ، در حد ایران ، مالدیو ! بعد با یه پاکت سیگار ( ترجیحا مارلبورو قرمز پایه بلند ) بیفتم تو خیابونا ( بی ام دبلیوم تعمیر گاهه ) و همین جوری قدم بزنمو و سیگار بکشم ! بعد یکی بیاد از من به پرسه آقا آتیش داری ؟! منم بگم تو دلم عآره ! بعد یارو سیگارش رو بیاره سمت دلم که روشن کنه ! منم بهش بگم ، عـــه آغآ اینجارو ، بابات پشت سرته ! بعد تا یارو برگشت ، برم تو افق محو بشم ! وقتی هم میرم افق از مغاز یه بسته تیغ ( ترجیحا تیغ تیز ) بخرم ، برم پیش مجید خراطها !